تو مرا آنقدر آزردی

که خودم کوچ کنم از شهرت

بکنم دل ز دل چون سنگت

تو خیالت راحت می روم از قلبت

می شوم دورترین خاطره در شب هایت

تو به من می خندی و به خود می گویی:

باز می آید و می سوزد از این عشق ولی ..

بر نمی گردم نه! می روم آنجایی

که دلی بهر دلی تب دارد

عشق زیباست ولی حرمت دارد

تو بمان ..

دلت ارزانی هر کس که دلش

مثل دلت سرد و بی روح شده است

سخت بیمار شده است

تو بمان در شهرت ....


{-60-}
8 امتیاز + / 0 امتیاز - 1393/01/07 - 13:09